دختر گلم بیتا جون دوست دارم بدونی که من وبابایی خیلی دوست داریم و دوست دارم بدونی که این عمر خیلی سریع میگذره. اصلا دوست ندارم که گول شمارش سالها رو بخوری.انگار همین دیروز بود که مادرم برای من یک چادر حریر سفید دوخت و با هم مسجد رفتیم. اما از اون رو 26 سال میگذره که اصلا نفهمیدم چه طوری گذشت.بهت نمیگم خوب باش یا موفق باش ویا... اما میگم دوست دارم وقتی یک روز به پشت سرت نگاه کردی از زندگی که داشتی لذت ببری و برای هیچ چیز پشیمون نباشی. دوست دارم تا وقتی با همیم روزهای شادی با هم داشته باشیم.میدونم یک روزی مثل امروز برف میادو من نیستم که با هم بریم پشت پنجره تا با هم نگاه کنیم.انشاا...که اونروز دورت پر باشه از آدمهایی که دوستت دارند. یادت ...